loading...
خوش آمدید
مهدی بازدید : 7 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

مرد به سرعت به خانه آمد و فرياد زد عزيزم ساکتو ببند .

من همين الان 20 ميليون دلار برنده شدم .

زن : ساکها رو براي ساحل ببندم يا کوه .

 مرد : مهم نيست فقط ساکتو ببند و از جلو چشام دور شو .

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
تيمم
 

 

طرف مي خواسته آتش نشان بشه ،


 بهش ميگن : خوب حالا اگه جنگل آتيش گرفت و آب نداشتيم  چي کار مي کنيم ؟

جواب ميگه : تيمم مي کنيم !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده ميلاد ستوده
آرشيو نظرات
خودکار
 

يک نفر با خودکار مي رفته حمام

 

بهش مي گن چرا خودکار را با خودت حمام مي بري ؟

 

ميگه آخه هر جايي  رو  که مي شورم  . . .

 

علامت مي زنم !

 

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
ميوه خوشمزه
 

 

به غضنفر ميگن : يه ميوه خوشمزه ، آبدار و شيرين نام ببر ،

 

ميگه :   .    .    .   .   .   .  

 

 خيار  !

 

بهش ميگن : خيار كجاش آبدار و شيرينه ؟

 

غضنفر ميگه : با چايي شيرين بخور ، نظرت عوض ميشه .

 

 

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
مسجد
 

يکي ميره مسجد ، وقتي مياد بيرون مي بينه کفشهاش نيست ،

ميگه ? تا حالت داره ، ? - نيومدم ؟ - ? - بدون کفش اومدم

? -اومدم رفتم - ? -بعدا ميام ...!

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
سالگرد ازدواج
 

 زن و شوهري براي دهمين سالگرد ازدواجشون تو رستوران نشسته بودن

 كه شوهره ميزنه زير گريه و زنش ميگه براي چي گريه ميكني ؟

مرده: يادته ده سال پيش منو تو تو ماشين با هم خلوت كرده بوديم ؟ زنه: آره .

 مرد: يادته بابات گفت من رييس پليسم براي اينكارت يا با دخترم

 ازدواج ميكني يا ده سال ميري زندان ؟

زنه: آره ، چطور مگه ؟

 مرد : گريه ميكنم چونكه امروز آزاد ميشدم !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
گواهينامه
 

يه نفر بعد از سه سال کارت پايان خدمتشومي گيره ،

يه نگاهي بهش مي کنه مي گه اي بابا اينو که دارم گواهينامه مي خواستم ...!

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
سنگ
 

پسره ،  دختر محلشون را نشون ميکنه ،

 رفيقاش ميان . . .

 با سنگ ميزننش !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
شام
 

يه بنده خدايي داشته نوار روضه گوش ميداده

 

 ميزنه آخر نوار ببينه . . .

 

 شام ميدن يا نه !

 

 

 


 

به يه بنده خدايي عكس دايناسور نشون ميدن

ميگن شما  تو ولايتتون به اين چي ميگين ؟

يه نگاهي ميكنه ميگه . . .

 ما غلط بكنيم به اين چيزي بگيم !


 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
سوال

 

يک شب يک نفر از کنار قبرستون رد ميشده

 ميبينه همه مرده ها روي قبرشون نشستن .

 ازشون ميپرسه چي شده ؟

ميگن سوالهاي شب اول  قبر  لو  رفته !

گفتن بيرون بشينيد تا  دوباره سوال طرح کنيم .

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
زياد فکر نکن
 

از يک ديونه ميپرسن چرا ديونه شدي؟

ميگه من يک زن گرفتم که يک دختر 18 ساله داشت.

دختره زنم با  بابام ازدواج کرد.

پس زنم مادرزنه مادرشوهرش شد.

دختر زن من پسري زاييد که داداشه من و نوه ي زنم بود .

 پس نوه ي منم بود.

پس من پدربزرگه پسرم بودم .

 پس زن من . . .

 زياد فکر نکن . . .

قاطي ميکني !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
خواستگاري
 

 يه آقايي ميره خواستگاري

 


چون در و پنجره ساز بوده وقتي

 

ازش مي پرسن آقا داماد چيكاره هستن؟

 

ميگه ويندوز نصب ميکنم !

 

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
بمب
 

دو نفر داشتن تو يه ماشين بمب كار ميذاشتن يكيشون به اون يكي ميگه :

 اگه اين بمب الان منفجر شه چي كار كنيم ؟

 اون يكي ميگه : نگران نباش من يكي ديگه دارم !

 

فرستنده : مينو اکبري ( از تهران )

 

ارسال در تاريخ نويسنده ميلاد ستوده
آرشيو نظرات
بزرگترين آرزو
 

به  پاندا ميگن : بزرگترين آرزويي که داري چيه ؟

 ميگه : عکس رنگي بگيرم . ! ! !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
وجه تشابه
 

از طرف ميپرسن :

وجه تشابه ژيان با پيژامه چيه ؟

جواب ميده : با هيچكدام تا سر كوچه نميتوان رفت !

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده
آرشيو نظرات
نوک
 

خروسه به مرغه ميگه : يه نوک ميدي ؟ مرغه جواب ميده  نه .

بعد خروسه ميگه : به جهنم ، با خودکار مينويسم !

فرستنده : تقي ؟؟؟ ( از تهران )

 
طرف توي يه مانور از هواپيما با چتر ميپره پايين چترش باز نميشه ،

 

 

ميگه : خب خدا رو شکر که اين فقط يه مانوره !!!

 

 

 

 

***

 

 

معلم : بگو ببينم ، تيمور لنگ چه طور به حكومت رسيد ؟

 

 

 دانش آموز : آقا اجازه، لنگ لنگان !

 

 

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده ميلاد ستوده
آرشيو نظرات
منشي ...
 

 

معلم انشاء به بچه ها ميگه موضوع انشاء اين دفعه اينه که :

 

 

 اگر مديرعامل بوديد چه ميکرديد ؟

 

 

 بعد ميبينه همه تند و تند و با هيجان شروع کردند ،

 

 

به نوشتن بجز يک نفر که نشسته و داره از پنجره بيرون رو تماشا مي کنه ،

 

 

 معلمه ازش ميپرسه : چرا تو هيچي نمينويسي ؟

 

 

 بچه ميگه : منتظرم تا منشي ام بياد !

 

 

 

 

ارسال در تاريخ نويسنده ميلاد ستوده
آرشيو نظرات
برو بخور ! ، دعاي شب کودک
 

 

يارو  قاضي ميشه ، يكي ميره پيشش ميگه من از همسايه ام

 

شكايت دارم ، يه من گفته گه نخور

 

قاضي هم ميگه : غلط كرده ، برو بخور .به كسي چه مربوطه ؟!!!!

 

 

 

* * *

 

دعاي شب كودک :

 

 خدايا ! خودت مي دوني آب كم خوردم ،

 

 جيش هم كردم ، پس كمک كن صبح كتک نخورم !

 

 آمييين

غضنفر  مي ره رستوران گارسون ميگه غذاي امروز ما کاستيليدينکوالفر با سسه ليموه .ترکه مي گه: کاستيليدينکوالفر با سسه چي چي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام مطلب باحالترینه؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 12
  • بازدید کلی : 107